جدول جو
جدول جو

معنی گردون پیکر - جستجوی لغت در جدول جو

گردون پیکر
(گَ پَ /پِ کَ)
آسمان پیکر، مجازاً موقر و کارگر و برنده یا تابنده و رخشان:
با تیغ گردون پیکرش گردون شده خاک درش
وز رای گیتی داورش گیتی نمودار آمده.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
گردون پیکر
آنکه پیکری چون آسمان دارد، موقر، تابنده درخشان: با تیغ گردون پیکرش گردون شده خاک درش وزرای گیتی داروش گیتی نمودار آمده. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گران پیکر
تصویر گران پیکر
آنکه پیکر سنگین دارد، سنگین وزن
فرهنگ فارسی عمید
(گَ سَ / سِ)
مسافر در آسمانها. (ناظم الاطباء). گردون سوار
لغت نامه دهخدا
تصویری از گردون سیر
تصویر گردون سیر
گردون نورد مسافر در آسمانها گردون سوار
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پیکری سنگین دارد سنگین وزن: افعیانی آدمی وش مردمی افعی پرست وه که اندر دست من گرزی گران پیکر شود. (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار